ناکامی رویای بازاستقرار امپراطوری آمریکایی

به گزارش بازیکده، خبرنگاران: برآمدن جو بایدن در ایالات متحده و تغییر سکان سیاست خارجه در این کشور، بار دیگر بحث بر سر تغییر استراتژی در روابط بین الملل را در این کشور را با کانون مباحث مبدل نموده است.

ناکامی رویای بازاستقرار امپراطوری آمریکایی

به گزارش ظهور چین در مقام ابرقدرتی که هژمونی آمریکا را به چالش می کشد بر فوریت این مسئله در آمریکا افزوده است. اخیرا مایکل اوهانلون از موسسه بریکینگز کتابی را منتشر نموده که در آن تلاش داشته شکاف میان دو اردوگاه استراتژی کلان در ایالات متحده را پر کند. به همین بهانه اندرو لاتم طی یادداشتی در پایگاه تحلیلی رسپانسیبل استیتکرفت به نقد آن پرداخته است.

سینه چاکان انترناسیونالیسم لیبرال

آینده نظم بین المللی لیبرال بار دیگر به طور جدی مورد بحث قرار گرفته است. در یک سوی این بحث کسانی قرار دارند که خواهان احیای این نظم در برابر تجدیدنظرطلبی چینی، تجدید حیات روسی و گرایش عمومی به طرد لیبرالیسم در سراسر دنیا هستند. خواه در صفحات راهنمای امنیت استراتژیک ایالات متحده که اخیراً منتشر شده است یا در مجله هایی مانند فارن افرز و فارین پالیس خواهان بازاستقرار امپراطوری هستند -احیای نوعی نظم دنیای که توسط ایالات متحده پیروز در سال 1945 (خاتمه جنگ دوم دنیای) ساخته شد، اما در دوره تک قطبی پس از جنگ سرد به طور کامل تحقق یافت.

گرچه احیاگران در جزئیات دچار اختلاف نظر هستند، اما در سه گزاره هم عقیده هستند: این که نظم پس از جنگ توسط یک سلطه گر خوب لیبرال -ایالات متحده- و بر پایه هایی کاملاً لیبرالی بنا شد؛ بنیان گذاران نظم لیبرالی بین الملل بهتر از آن چه می دانستند، ساختند و برای نسل های بعدی مجموعه ای از هنجارها، نهادها و قوانینی را به عنوان میراثشان بر جا گذاشتند که نه تنها صلح و رفاه، بلکه آزادی را نیز به صورت فزاینده ای به ارمغان آورده است؛ و این که آن ها این مجموعه را چنان خوب ساختند که نظم لیبرال هم چنان سرپاست (هرچند این روزها به یک تغییر جدی احتیاج دارد). آن ها هم چنین به طور کلی در این زمینه متفق القول هستند که یک استراتژی عظیم انترناسیونالیسم لیبرال بیش ترین خدمات را به ایالات متحده می دهد -یک استراتژی دفاع فعالانه که نظم را به وسیله برتری نظامی و تعامل عمیق با سراسر دنیا برقرار می سازد.

چالش رئالیست های کلاسیک

در سوی دیگر میدان، کسانی قرار دارند که عمیقا نسبت به نظم بین المللی به اصطلاح لیبرال و استراتژی انترناسیونالیسم لیبرال که ضروری برای حفظ آن است، با تردید نگاه می نمایند. از نظر این رئالیست های کلاسیک، نظم پس از جنگ به طور خاص لیبرال نبود و پیشتازی آمریکایی در طی آن نیز بی هزینه نبود. در عوض، نظم لیبرال نامطلوب بیش از آن که محصول لیبرالیسمی خیرخواه باشد، متاثر از قدرت ابراز وجود، منطق سلطه و مرکانتیلیسم (سوداگری) بود.

با عنایت به این دیدگاه، استراتژی عظیم ایالات متحده پس از جنگ نه حمایت و دفاع از یک نظم لیبرال خیرخواهانه، بلکه نظم بخشیدن به دنیا با توجه به منافع ملی و رویکرد برتری جویانه اش بود. نتیجه آن یک تمایل تکوینی نسبت به مداخله جویی نظامی، عملیات های مخفی، ایجاد انحراف(شکست) هسته ای، تحریم های مالی، قلدری دیپلماتیک و میل فزاینده به سلطه گری بود -همه این ها با عنوان هزینه کم تر در ازای مزایای عظیم تر و لیبرال توجیه شدند. استراتژی جایگزین ترجیحی آن ها استراتژی مهار است -کاهش درگیری نظامی در سراسر دنیا در خدمت اهداف استراتژیک کم تر جاه طلبانه.

میان انترناسیونالیسم و رئالیسم

مایکل اوهانلون، محقق موسسه بروکینگز، در کتاب تازه منتشر شده خود با عنوان هنر جنگیدن در عصر صلح: استراتژی کلان ایالات متحده و مهار قاطعانه به این بحث ورود نموده و استراتژی مهار قاطعانه را به بحث گذاشته است. با توجه به عنوان کتاب، ممکن است تصور گردد اوهانلون قصد داشته استدلالی را به نفع استراتژی مهار ارائه دهد (همانطور که این اصطلاح اکنون به طور کلی در مباحث مربوط به استراتژی استفاده می گردد). اما ماجرا بدین سادگی نیست. کتاب اوهنلون نوعی استمدادطلبی لیبرال انترناسیونالیست است؛ نوعی التماس پرشور برای استراتژی هوشمندانه تر بازسازی امپراطوری. و هم چنین تلاشی است در جهت رنگ ولعاب زدن به خطوط استراتژی کلان جدید ایالات متحده -استراتژی ای که که از بعضی جهات نسبت به استراتژی کلان موجود ایالات متحده قاطعانه تر است، اما در نهایت بر حفظ نظم لیبرال بین المللی ساخته شده پس از جنگ دنیای دوم متمرکز است.

با این اوصاف استراتژی کلان پیشنهادی او برای مهار قاطعانه چیست؟ اوهانلون آن را به عنوان دفاعی مصمم از عناصر اصلی نظم دنیای مبتنی بر قوانین موجود تعریف می نماید. این شامل حاکمیت و امنیت متحدان، اطمینان از دسترسی همه به منافع دنیای و کنترل خطرناک ترین فن آوری های دنیا است. مقصود او از قاطعانه تعهدی تزلزل ناپذیر به این اهداف است، که به نوبه خود مستلزم بودجه دفاعی بالای آمریکا، مدرنیزاسیون هوشمندانه نظامی، پایداری اتحادهای موجود، ادامه درگیری نظامی در مقیاس کوچک در خاورمیانه در برابر افراط گرایی خشن و تقویت انعطاف پذیری مالی در داخل است.

استفاده از صفت قاطعانه توسط اوهانلون به معنای انجام ندادن بعضی کارها است -عدم ورود به اتحاد جدید، عدم صدور لیبرال دموکراسی به زور سرنیزه، شروع نکردن یک بحران، عدم عظیمنمایی تحریکات جزئی، در پی سلطه نظامی سرتاسری نرفتن و نداشتن ایده پیروزی/ موفقیت استراتژیک همه جانبه. او استدلال می نماید این استراتژی در عین موازنه و حل و فصل مسائل، بهترین شانس آمریکا و دنیا برای یک دوره پایدار صلح عظیم، افزایش مداوم رفاه در داخل و خارج از کشور و موفقیت چند جانبه در مقابله با تهدیدهای امنیتی جدید است.

نه چندان نوآور

در حالی که اوهانلون برای ترسیم یک راستا استراتژیک جدید تلاشی سرسختانه انجام می دهد، اما در نهایت این تلاش فراتر از حد توان او است. هنر جنگیدن در عصر صلح دیدگاه استراتژیک نه چندان جدیدی را بیان می نماید که دیدگاه لیبرال بین الملل گرای موجود را با توجه به تغییر نشانه های زمان ، اصلاح کند. اوهانلون تغییراتی را پیشنهاد می نماید. به عنوان مثال او از اتخاذ یک برنامه جامع کم تر جاه طلبانه برای تحقق کامل و نهایی لیبرالیسم تمام عیار در سراسر دنیا حمایت می نماید. و توصیه می نماید که ایالات متحده قدرت سخت نظامی را به نفع سایر اشکال قدرت سخت (و نرم) کاهش دهد.

اما این ها پیشنهاداتی در رابطه با وسایل است و نه اهداف. هنگامی که صحبت از هدف نهایی دولت آمریکا می گردد، اوهانلون به سادگی نمی تواند از جاذبه انترناسیونالیسم لیبرال فرار کند. در واقع، وقتی نوبت به اهداف استراتژیک می رسد، وی در نهایت به ایده هایی می پردازد که از اوایل دهه 1940 گفتمان بین المللی لیبرال را تعریف نموده اند - استراتژی عظیم ایالات متحده دفاع قاطعانه از یک نظم بین المللی اساساً لیبرال بوده است.

همچنین تمایل به تمایز تا حدی تنگاتنگ میان نظم لیبرال و مبتنی بر قوانین نیز این اتهام را کم رنگ نمی نماید. اوهانلون تا حد زیادی این تمایز را مطرح می نماید، با این استدلال که مورد دوم چیزی جز قوانین واضح لازم برای تعامل میان دولت های مسالمت جوآمیز و متقابلا سودمند نیست، در حالی که مورد اول مجموعه تعهدات اساسی برای ارتقا دموکراسی لیبرال و حقوق بشر است.

اما در واقع، این تمایزی است که تفاوت چندانی را ایجاد نمی نماید. تنها تفاوتی که وجود دارد ترویج آشکار ارزش های لیبرالی و اشکال حکمرانی لیبرال-دموکراتیک است. لیبرالیسم که در نظم لیبرال به نمایش در می آید ، در نظم مبتنی بر قانون نیز ناپایدار است. قوانین در نظم مبتنی بر قانون، بالاخره لیبرال است -این قوانین مبتنی بر تجارت آزاد، حل وفصل مسالمت آمیز اختلافات و همکاری در خصوص موضوعات با اهمیت مشترک است، که همه عناصر معین نماینده سنت غربی تفکر سیاسی و بین المللی لیبرال است. در واقع، به نظر می رسد که این دو تنها از نظر درجه متفاوت و نه از حیث نوع هستند.

نسخه لیبرال انترناسیونالیسم-لایت

خاتمه، آن چه اوهنلون ارائه می دهد بیش از آن که نوعی راه سوم میان انترناسیونالیسم لیبرال و مهار باشد، نوعی لیبرال انترناسیونالیسم-لایت است - نسخه متفاوتی از بازسازی امپراطوری که بعضی از درس های گریزناپذیر از تجاوزات استراتژیک آمریکا در دو دهه گذشته را در بر می گیرد. استراتژی مهار قاطعانه همان اهداف گسترده بین الملل گرایی لیبرال را خواهد داشت -حمایت از هنجارها، قواعد و نهادهای لیبرال- اما کم تر به برتری مسلحانه ایالات متحده و ابزار صریح بازدارندگی متکی خواهد بود و در مقایسه با ترکیبی وسیع تری از قدرت سخت و زیرکانه تر استفاده می گردد.

حرف آخر؟ اگر در اردوگاه بین المللی گرایان لیبرال هستید، احتمالاً استدلال های اوهانلون تازه و بدیع به نظر می رسد. اگر در اردوگاه مهار هستید، آن ها به احتمال زیاد شبیه صورت های فلکی بطلیموسی هستند که بر ناپایداری استراتژی عظیم انترناسیونالیسم لیبرال می افزاید. من را هم در همین اردوگاه اخیر جای دهید.

منبع: اقتصادنیوز
انتشار: 20 تیر 1400 بروزرسانی: 20 تیر 1400 گردآورنده: game-kade.ir شناسه مطلب: 1634

به "ناکامی رویای بازاستقرار امپراطوری آمریکایی" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "ناکامی رویای بازاستقرار امپراطوری آمریکایی"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید