مدیران چقدر باید قاطعیت داشته باشند؟
به گزارش بازیکده، قدرت و زور تا کجا می تواند به کار رهبر یک تیم بیاید؟!
به نظر شما تنها با زور و چوب بالای سر می توان افراد زیردست را تابع و گوش به فرمان بار آورد یا قاطعیت می تواند کار قدرت را انجام دهد اما به روشی عاقلانه تر. برای بهتر رسیدن به پاسخ این سوال تا آخر این مطلب با خبرنگاران همراه باشید.
جالب است بدانید؛ علوم اعصاب این را به اثبات رسانده اند که مرکز ثقل رهبری، روش چماق برسر کوبیدن نیست، بلکه قطعیت و اطمینان است.
جان پراتلت اخیرا در یکی از مقالات علوم اعصاب خود به این موضوع اشاره کرده است:
احساس اطمینان، باعث آزاد شدن مواد شیمیایی مثل سروتونین و دوپامین در مغز می شود که احساس مثبت امنیت و قابل پیش بینی بودن یک پدیده را سبب می شود. از طرف دیگر، عدم اطمینان باعث آزاد شدن نورپینفرین و کورتیزول می شود که منجر به واکنش تهدیدآمیز می شوند.
به عبارت دیگر، مساله زور و چماق نیست که باعث می شود افراد از یک مدیر تبعیت داشته باشند؛ موضوع این است که اگر به آنچه مدیرشان گفته به دست می آورند یقین داشته باشند، آن را واقعا به دست می آورند.
به همین علت، سوال درستی که برای مدیریت موثر می توانید از خود بپرسید این است: چگونه می توانم در دیگران احساس اطمینان ایجاد کنم؟
علوم اعصاب برای این پرسش نیز پاسخ دارد. انسان ها تقریبا در همه قسمت های مغز خود دارای نورون های آینه ای هستند. نورون های آینه ای منجر به این می شود که انسان ها رفتارهایی را که در دیگران دیده تقلید کنند. به همین علت، برای آنکه در دیگران اطمینان را جاری کنید، ابتدا باید در وجود خودتان اطمینان خلق کنید.
به همین علت است که رهبران بزرگ همیشه بسیار با اعتماد به نفس دیده می شوند. اعتماد به نفس خروجی احساس اطمینان و یقینی است که آنها در خودشان ایجاد کرده و این اطمینان به همه اطرافیان می رسد.
بهترین مثال این پدیده حوزه تحریف واقعیت است که استیو جابز هر گاه محصول تازه اپل را ارائه می داد، از آن استفاده می کرد. جابز آنچنان اطمینانی به محصولات خود داشت و آنچنان آنها را با یقین ارائه می داد که همه اطرافیان این ذهنیت را داشتند که این محصول بی چون و چرا هیچ نقصی ندارد.
پس چالش واقعی مدیریت اصلا به دیگران مربوط نمی شود. بلکه موضوع پراهمیت تر اینست: چگونه می توانم چنین احساس اطمینان کاملی را در خودم ایجاد کنم؟
در اینجا به چگونگی انجام این احساس می پردازیم:
نهایی کردن تصمیم
تصمیم گیری در مدیریت مثل تصمیم گیری هنگام لباس خریدن نیست. نمی توانید یکی را انتخاب کنید، خود را در آینه دیده و بعد لباس دیگری را امتحان کنید. برای آنکه یک تصمیم در خودتان و در دیگران اطمینان ایجاد کند، آن تصمیم باید زمانی که گرفته می شود یک قصد نهایی تلقی شود.
تصور نتیجه ای درخشان
در اینجا است که باید مغز خود را مجددا بازسازی کنید. چشم های خود را بسته و نتیجه ای که تصمیم شما به بار می آورد را در برابر چشمانتان بیاورید. تصور کنید موفقیت چگونه است. تصور کنید موفقیت چه احساسی ایجاد می کند. طعم و بوی آن را احساس کنید. تصویر خود را آنقدر به واقعیت نزدیک کنید که احساس کنید برای شما این رویداد رخ داده است.
با دانایی از اطمینان خود استفاده کنید
شاید به نظر عجیب باشد که در مقاله ای که درباره اطمینان صحبت می کنیم بگوییم مطمئن نبودن ارزشمند است. اما به هر حال، قبل از آنکه تصمیم مهمی اخذ کنید، همیشه یک دوره طبیعی وجود دارد که در عین حال که توصیه های مختلف را جمع کرده و گزینه های جایگزین را مورد سنجش قرار می دهید، هنوز به اطمینان نرسیده اید. از این زمان با فراست و به خوبی استفاده کنید، چرا که هرگاه تصمیم خود را گرفتید، دیگر جایگزینی وجود ندارد. برای آنکه تجزیه و تحلیل باعث فلج شدن و از کار افتادگی شما نشود، به این تعهد برسید که طی یک مدت زمان مشخص که قابل تغییر نیست تصمیم گیری کنید.
از کجا بدانیم که این روش ها موثر است؟ رسیدن به پاسخ راحت است. من در طی بیست سالی که پشت سر گذاشته ام در همه تصمیم گیری های مهم از این روش استفاده کرده و توانستم این اطمینان را در خود بوجود آورم که آنچه تصمیم گرفته ام انجام می شود و همین طور هم شد.
حال که این روش برای فرد کم استعدادی مثل من تاثیر داشته است، تصور کنید برای شما چقدر موثر خواهد بود. اگر شما قصد دارید تبدیل به رهبری شوید که یک شرکت را رهبری می کند و به نتایج غیرقابل تصوری دست می یابد این کار را انجام دهید.
منبع: الی گشت